وروجک 15 ماهه ی من.
عشقم 16 ماهگیت مبارک...
سلام به وروجک شیرین زبونم که این روزا با کاراش همه رو دیونه و شیفته ی خودش کرده. از احوالاتت بگم که اواخر سال 93 و اوایل سال 94 خوبی نداشتی و کلا مریض بودی و حدود ده روز لب به غذا نمیزدی و مدام تب میکردی و دمای بدنت بشدت بالا میرفت، کلا خاطرات خوبی تو اوایل سال نداشتی. بیشتر هم درد دندون خیلی اذیتت کرد و من خیلی اذیت میشدم که تو اینطور درد میکشیدی. حالا بریم سراغ شیرین زبونیات اینکه عاشق کلاه جدیدت شدی و اگه کسی از سرت درش بیاره باهاش دعوا میکنی و دوست داری مدام کلاه سرت باشه، دیگه کاملا اجزای بدنتو میشناسی و صدای تمام حیواناتو بلدی و یه خبر خوش اینکه الان یک هفتست که میگی بابا و باباتم با شنیدن این صدا کاملا از خود بیخود میشه. عاشق بازی کلاغ پر و اتل متل توتوله ای. تا غریبه ای باهات احوال پرسی میکنه میگی اه و من خیلی خجالت میکشم از وقتی مریض شدی این کلمه رو یاد گرفتی.