11 ماهگیت مبارک نازنینم...
11 ماهگیت مباااارک
سلام به یکی بدونه ی خودم، صدرای عزیزم. خیلی دوستت دارم نفسم و بدون همیشه و هر لحظه چه تو خواب و چه تو بیداری به تو فکر می کنم. امشب هم مثل روال هر ماه کیک خریدیم و شمع 10 ماهگیت رو فوت کردیم. عزیزکم وارد یازدهمین ماه زندگیت شدی و داری بزرگ میشی. وقتی که بهت نگاه میکنم میبینم چقدر زود داری بزرگ میشی و دوران نوزادیت هم کم کم داره تموم میشه. حرف هایی که این روزا میزنی: ماما، نه، بو، طا، صدای خخخخخ از خودت در میاری اما متاسفانه هنوز میلی به چهار دست و پا رفتن نداری ولی چند روزیه که همش دوست داری زیربغلتو بگیرم و تو خودت راه بری و خدا نکنه تو مسیر توپو ببینی میگی گو یعنی گل و ماشینتو راه میبری میگی هن و من از دیدن این حرکات شیرینت لذت میبرم. از دستت این چند وقت فقط عکساتو آپلود میکردم و وقتی برای نوشتن احوالاتت نداشتم. الانم که دارم این مطالبو مینویسم شما خوابی کوچولوی نازم.
عزیزکم چه زیبا که به دنیا آمدی و چه زیباتر که همه دنیای من شدی
اینم از کادوهای این ماهت. مبارکت باشه عزیزم