21 ماهگیت مبارک نازنینم...
فرشته ی زیبای من 21 ماهگیت مبااااااااااااااارک.
صدرا این روزا کاری یا چیزی باب میلش نباشه دستاشو بالا میاره و به طور بامزه و عجیبی میگه ای بابا. دیروز صبح وقتی از خواب بیدار شد و دید خرگوش مورد علاقش کنارش نیست گفت مامان نیت.. ایییی باباااا.... منم زدم زیر خنده. آخ که دل آدم ضعف میره با این حرف زدنت. یه چیز جالب اینکه، چند شب پیش پشت هم میگفتی ارس،ارس... و منم دنبال معنی کلمت بودم که بالاخره با هزار تلاش و فشار آوردن به مغزم فهمیدم خرستو میخوای. به هویج میگی هجیب. کلماتی که تو این ماه یاد گرفتی: مسی- عزیز- مزه- ببر- ایل- سیب- بز-گگ همون گرگ - درس یا همون درست- کلا- آقا- دیدی- برو- مار- باشه- اله- علی- پته همون پسته- باز-بزگ همون بزرگ- میمی همون میمون- امبه همون انبه- کوچی کوچی همون کوچیک
دیگه واقعا از نظر دادنات خسته شدیم. چندروز پیش بابایی داشت میرفت سر کار که شما صبح زود از خواب پا شدی و با گفتن این نهههههههههههههه ازش خواستی تا اون شلوارشو نپوشه. بنده ی خدا هم به خاطر شما مجبور شد لباساشو عوض کنه. تو این ماه به شدت عاشق کتاب شدی در حدی که از ما میخوای چندین دفعه کتاباتو برات بخونیم دوروزه که عاشق ماشینات شدی و دوست داری باهاشون بازی کنی. هروقت که دهنت پر باشه و باهات صحبت کنم دستتو میزاری جلوی دهنت و میگی پرپر... یعنی حرف نزنیم. وقتی میخوای بگی این غذا خوشمزس میگی مزه. کاملا سلام کردنو یاد گرفتی و تا کسیو میبینی فورا میگی دلام عاشقتم عزیزم. این روزا مشغول تمرین نشستن روی صندلی ماشینتیم و اصلا این کارو دوست نداری و مدام گریه میکنی.
وقتی متوجه میشی که میخوام ازت عکس بگیرم قیافتو اینجوری میکنی
مشغول بو کردن گلها
پسرک عاشق ماشین
اولین لگویی که خودت درست کردی و اونم شکل تفنگ
کتاب هایی که این ماه خریدیم