محمد صدرامحمد صدرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

روزگار مادریم برای صدرا

بدون عنوان

  عزیزم 17 ماهگیت مبارک سلام به پسرم، عشقم، خورشید تابانم و ماه روشنم...... یکی یدونه ی من 16 ماهگیش تموم شده و وارد ماه 17 زندگیش شده. هرماه که میگذره به دانسته هات اضافه میشه. عروسکم عاشق حمام و آب بازی، فقط دوست نداره رو سرش آب بریزم.  کلمات زیادی تو این ماه یاد گرفتی مثلا میگم صدرا کلاغه میگه : جواب میدی گار گار یا میگم پیشیه میگه : میگی پیش منم میگم میو  صبح از خواب بیدار میشی میگی مامان نونو( همون نون خودمون) عاشق بازی کلاغ پر و اتل متل توتوله ای و دوست داری از 12 شب به بعد باهات بازی کنم.   اینم چندتا عکس از پسر خوشگلم بعد از یه حمام داغ:   یه خ...
31 فروردين 1394

روزانه های صدرا در 16 ماهگی..

سلام به پسر یکی یدونم، امیدم و شیرینی زندگیم.  پسرم جدیدا هروقت بخوای با اسباب بازی هات بازی کنی به منم میگی باید کنارت باهات بازی کنم،دیگه واقعا به اینجاهاش فکر نکرده بودم. از کتاب خوندن بگیر تا بازی با حلقه هات....     تا میخوام چندتا عکس ازت بندازم میای جلو و میخوای عکستو ببینی. آخه من از دست تو چیکار کنم وروجکم اینجا هم داری حلقه هاتو به ترتیب میچینی اما به روش خودت   اینجاهم داری بهم میگی تو حلقه ها رو برام بنداز ووقتی بهت میگم خودت اینکارو انجام بده با این صحنه مواجع میشم ...
24 فروردين 1394

happy mothers day...

امروز مجالی است تا بار دیگر، کودکی هایمان، در آغوش مهربان مادر رها شوند و به یاد بیاوریم که وسعت هیچ آسمانی، به اندازه عطوفت های مادر نیست و با ارزش تر از مادر، واژه ای در فرهنگ مهربانی ها نیست. در این روزگار رنگ و رو رفته، لبخند مادر، ناب ترین تصویر است. گاهی اگر می بینیم جاده زندگی، صاف و هموار شده است، بدانیم دعای مادر، چقدر راهگشا است روزهای ما اگر به جایی برسند، همه از برکت دست به دعا برداشتن کسی است که ادب، روبه رویش زانو زده است. هرکه، هر کجا که باشد، همیشه درست ترین لحظه پناه، برایش آغوش مادر است. برفِ پیری هم اگر بر سرِ خاطراتِ دیگر بنشیند، یاد او جوان ترین است ... عزیز دلم، پسرم، نوگل باغ زندگیم، ای کس...
23 فروردين 1394

هفته ای که گذشت...

  سلام به نازنین پسرم، به فرشته ی کوچکم که این روزها بیقرارتر برای بیرون رفتن و به قول خودت دد و کنجکاوتر از همیشه و غیر قابل کنترل تر شدی.بخاطر همین عزیزم سعی میکنم این روزهارو باتو بیشتر در بیرون خانه وقت بگذرونم. تو این هفته فقط مشغول بیرون رفتن و بازی باتو در پارک بودم.  عکسای صدرای عزیزم در ژوراستیک پارک:  ...
23 فروردين 1394

وروجک 15 ماهه ی من.

  عشقم 16 ماهگیت مبارک...  سلام به وروجک شیرین زبونم که این روزا با کاراش همه رو دیونه و شیفته ی خودش کرده. از احوالاتت بگم که اواخر سال 93 و اوایل سال 94 خوبی نداشتی و کلا مریض بودی و حدود ده روز لب به غذا نمیزدی و مدام تب میکردی و دمای بدنت بشدت بالا میرفت، کلا خاطرات خوبی  تو اوایل سال نداشتی. بیشتر هم درد دندون خیلی اذیتت کرد و من خیلی اذیت میشدم که تو اینطور درد میکشیدی. حالا بریم سراغ شیرین زبونیات اینکه عاشق کلاه جدیدت شدی و اگه کسی از سرت درش بیاره باهاش دعوا میکنی و دوست داری مدام کلاه سرت باشه، دیگه کاملا اجزای بدنتو میشناسی و صدای تمام حیواناتو بلدی و یه خبر خوش اینکه الان یک هفتست که میگی بابا و باباتم ...
10 فروردين 1394

15 ماهگی...

پسرم، عزیزکم، بهترینم و زیباترینم دوستت دارم به اندازه ی تمام لحظه لحظه های عمرم... دیگه زمانی به شروع سال جدید نمونده و ما هم این روزها مشغول خانه تکانی و خرید و تدارکات تولدت هستیم و وقت نت اومدن ندارم. فقط اومدم از کارای این روزات بنویسم تا ثبتشون کنم تا خاطره بشن. این روزها عاشق بیرون رفتن و به قول خودت ددری تا بهت میگم صدرا بریم ددر کلی خوشحال میشی و کلاه و لباست و میاری تا براتت بپوشم. عاشق قندی تا میبینی از خود بیخود میشی و بوسم میکنی تا بهت بدم. تا میگم صدرا از دستت ناراحتم میایو بوسم میکنی یا برام بوس میفرستی تولد دوست بابایی...     ...
22 اسفند 1393

آتلیه صدرای مامان در یکسالگی...

سلام به روی ماه یکی یه دونه پسرم که لبخندش برام یه دنیا می ارزه و قلبمو پراز شور و شوق میکنه....عزیزم از اونجایی که بنا به دلایلی نتونستیم برات تولد بگیریم، که قراره به زودی برات جشن مفصلی بگیریم، منو بابا نورالدین برای اینکه چند عکس یادگاری از اولین تولدت داشته باشیم ، روز اول دی ماه بردیمت آتلیه و چند تا عکس خوشگل ازت گرفتیم. اونقدر به ما خوش گذشت که دیگه نگو.....، خصوصاً کیک خوردنت که با چه ذوق و علاقه ای میخوردی. آدم دلش ضعف میرفت برات. الهی مامان فدای خندیدنت بشه که مثل فرشته ها میشی وقتی میخندی. قربون اون دست و پاهای کوچولوت که مثل بلور میدرخشه... دوستت دارم عاشقانه     ...
10 بهمن 1393

بازدید از نمایشگاه کیتکس در 13ماه و 2 روزگی ...

  14 ماهگیت مبارک گل همیشه بهارم... پسرم تو شخصیت کارتونی عاشق باب اسفنجی و پنگوله. خصوصا هرجا که باشه و صدای شعر باب اسفنجی و پنگولو بشنوه ساکت میشه وبا دقت گوش میده.  وقتی اول شعر باب اسفنجی میگه حاضرید بچه ها شما با صدای بلند میگی بله البته با لهجه ی شیرین کودکیت . مامان فدای بله گفتنت بشه و به باب اسفنجی هم میگی باب...   ...
3 بهمن 1393