روزت مبارک عزیزترینم...
هوای پاک امروز تهران خدایا شکرت به خاطر بارون زیبای امروز کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید ...
نویسنده :
مامان فاطمه
19:16
یک روز با دوستت ترانه....
اینجا میرفتی تو کمد و میگفتی صدرا نیست ...
نویسنده :
مامان فاطمه
18:20
عید قربان94
22 ماهگیت مبارک....
پسرک شیرین زبونم تو این ماه ترکونده. از حرف زدن گرفته تا کارهای عجیب و غریب.... کلماتی که تونسته تو این ماه یاد بگیره انقدر زیاد بوده که شاید بعضیاشو یادم نباشه. عاشق کتاب خوندن و ماشین بازیه. کل اسم میوه هارو یاد گرفته: آناناس. امبه همون انبه. ایسب همون سیب. بلال. گوجه. خیار. بادون همون بادوم. پسته. هروقت میخواد پشت تلفن صحبت کنه میگه سلام خوبی مننون و شروع میکنه پشت هم اسم میوه ها روبردن. اسم حیونارو هم دیگه یاد گرفته: اسب. فیل. رافه.گبه. ارس همون خرس. پنگوئن. کانگرو. اوک همون خوک. سنجاقک. مار و حلزون... روزا بهم میگه مامان من عروس میگم نه صدرا دوماد باید بشه بعد پسر شیرین زبونم با چهره ای پر از شیطنت کودکا...
نویسنده :
مامان فاطمه
12:53
مروری بر گذشته ها....
نازنین پسرم همین که تورا دارم، بهترین هدیه ی دنیا را دارم دیگر در بین ستاره ها بدنبال درخشان ترین ستاره نیستم در میان گلها به دنبال زیباترین گل نیستم تو کهکشانی هستی از پرنورترین ستاره ها و باغی هستی پر از گلهای زیبا عزیز زیبا روی من، داشتنت برام حس خوبیه. بودنت، لمس تنت، نگاه کردنت برام حس خوبیه. بوسیدنت، بغل کردنت، کنار تو بودن حس خوبیه که با هیچ چیز تو دنیا عوض نمیکنم. عزیزم تو انگیزه ی زندگی منی. اون تو بودی که همیشه با نگاش لحظه های منو عاشقونه کرد. این منم که تو تموم لحظه هاش واسه عاشقی تورو بهونه کرد. من پر از نیاز باتو بودنم. حس خوبیه ............................ ...
نویسنده :
مامان فاطمه
7:02
شادمانی مادرانه...
این روزها...گاهی دست صدرارو صد بار می گیرم و نگاه میکنم. به ناخن هایش، به انگشتان ظریف و کوچکش و به پوستش نگاه میکنم و می بوسمشان... به چشمانش بوسه می زنم. به لب هایش... انگار خدا را در وجود پسرم یافتم. با او بازی میکنم و در آغوشم می فشارمش. آرام در گوشش می گویم می دانی خدا چرا تورا به من داد؟ برای اینکه روزی هزار بار از او تشکر کنم... ...
نویسنده :
مامان فاطمه
8:04
یک روز خوب برای تو...
نیمه ی اول 21 ماهگی
کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه ی امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه میکنم او می خندد و من از شوق حضور و بودنش اشک می ریزم او آرام در آغوشم آرام میگیرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم او پرواز میکند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمهایم جز او هیچ نبیند او بازی میکند... کودکانه... عاشقانه... می پرد... حرف میزند.... به زبان کسی که جز من نمیفهمدش و دنیا را میبیند و طبیعت را حس میکند... خدا را می بوید و من............ کودکانه در سایه ی بزرگیش پنهان میشوم تا از گرمای دست نوازش غیب بی بهره نمانم کودکم دوستت دارم و برخلاف آنچه که گفته می شدکه تو به من...
نویسنده :
مامان فاطمه
13:19